محل تبلیغات شما



آخرای دوره کارشناسی با کسی آشنا شدم

دوستم داشت البته اینجور که میگفت

بخاطر اعتیاد برادرم و طلاق پدر مادرم خانوادش رضایت ندادند

بدجور ضربه خوردم ازش

الان اون ازدواج کرده میگفت دوستت دارم ولی خواستگاری بقیه هم میرفت

هه چه دوست داشتنی بلای آسمانی خدا بود سرم اومد

اون الان یکی رو داره ولی ولی من همچنان تنهام 

تنهای تنها

اوایل مقطع ارشد با کسی آشنا شدم گفتم شاید پایان تمام سختی هام باشه

ولی اونم همراه نیست نخواست باشه

خسته شدم ازین همه غم که تنهایی باید به دوش بکشم

آخه گناه من چیه چرا باید تقاص پس بدم 

تقاص اعتیاد برادرم و طلاق پدر مادرم 


چه حال ناخوشی دارم،پُر از تشویشِ تقدیرم

 هراسِ مرگ را دارم،ولی از زندگی سیرم

 میان سرنوشتِ خود،غریب و خانه بر دوشم

 به شوقِ شهرتی بیجا،دچار رنجِ تزویرم

 نگاهم میکند دنیا،به حالم سخت میخندد

 که من در فکر آزادی،ولی او کرده زنجیرم

 ندارم چاره ای اما،درونم خلوتی دارم

 تمام غوره هایم را،بدانجا آب میگیرم

 منی که زندگی با او،سرِ جنگی عبث دارد

 چه میداند که من هر روز،هزاران بار میمیرم

کجا رفت ان نگار من خیالش من که خوشحالم

نمییداند که بعد از او چه  بی اندازه دلگیرم


گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست

در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست

در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت

غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست

از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست

ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف

در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

از روز به هم ریختن رابطه ی ما

از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است

از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!

در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس

از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!

در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم

جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست

گفتی چه خبر؟

گفتم و هرگز نشنیدی

جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست.

 

امید صباغ نو


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آفتاب مشرق باصفاترین چگونه مدرسه شادتری داشته باشیم؟